غزل مناجاتی با خداوند
ما بین خوبانت به بدها هم نظر کن یکـبـار هم از کـوچه اینهـا گذر کن خـیـلی گـناه آوردهام اینجـا بـبخـشی شام مرا با نـور آمـرزش سحـر کن من بـند بنـدم با گـنـاهـان انـس دارد آتش بزن! جـسم مرا زیر و زبَر کن هر تیر را شیطان بسمت قلبم انداخت یا نـور و یا قـدوس هایم را سپـر کن بیگریه میمیرم تو را حق سه ساله سهـمـیه چـشمان من را بیـشـتر کن این بنده سرکش به تو امیدوار است خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن هر بار رفتم کـربلا لطف حسن بود یا مجتبی! ما را تو راهـیِ سفـر کن هر موقعی امضا زدی شش گوشهام را در روضۀ زینب گدایت را خبر کن |